سوت و کور

این چند روز بازدهیم برای کارای درسی خیلی کم بود و همش داشتم تاریخ و مسائل این چنینی میخوندم یا می دیدم 

دیشب هم شب عاشورا بود  آقای قنبری گفت بیا بریم بیت رهبری ! منم با اینکه دوست نداشتم یعنی کلا با نظام مقدس جمهوری اسلامی حال نمیکنم اومدم. 

چندیدن ساعت توی صف بودیم تا بتونیم بریم داخل ولی فضای باحالی بود توی صف 

یه سری بچه ها از اصفهان اومده بودن منو یاد بچگی های  خودم انداختن .خیلی پر انرژی و باحال بودن . بچه ها تو این سن دلاشون پاکه. 

ولی خب داخل بیت و مراسم اصلا خوب نبود به نظرم ! سخنران که داغون ! منم برا سینه زنی واینسادم و زدم بیرون ...

 هدف از قیام امام حسین  مبارزه با ظلم و فساد بوده بعد آدم نگاه میکنه توقوه قضاییه ی کشوری که ادعای اسلامی و مبارزه با ظالمان را سر میده کارگر را به خاطر مطالبه حقوقش کتک میزن . این میشه همون حکومت بنی امیه به نظرم اگه امام حسین الان بود با همینا مبارزه میکرد! 

چند وقتی هست که از مراسم دینی به این سبک و سیاق دلسرد شده ام. از اینکه تو روضه ها فقط به مصائب جسمی امام حسین توجه میشه اینکه هدف قیام گم شده 

البته از خیلی چیزا دلسرد شده ام  حس میکنم پیر شده ام 

از بیت اومدم بیرون پیاده راه افتادم سمت خوابگاه . از بلوار کشاورز که رد میشدم یه سری مردم با خانواده هاشون جلوی ساختمان قوه قضاییه نشسته بودن . ظاهرا از صاحبان حساب های آرمان و کاسپین بودن و از نزدیک جنبه های دیگر عدالت بنی امیه را هم دیدم ! 

اومدم سمت امیر آباد یه عالمه مردم توخیابون جلوی مسجد امیر نشسته بودن و زیارت عاشورا داشتن میخوندن. حس کردم این مجلس  بی ریا باید باشه یکم نشستم و آخرای زیارت را بودم و بعدش اومدم اتاق. تو این  مراسم گریه کردم  :| اولین بار بود !

دیشب کلا دپ بودم جاتون خالی بعد نماز صبح هم حسابی گریه کردم .




پ ن : ممکنه یکی بگه چون من پس زمینه ذهنیم نسبت به نظام منفی بوده مراسم اونجا برام مزخرف بوده . نمیدونم . 

جدای از احساسات هم نگاه میکنم این درست نیست که حقوق مردم اینطوری ضایع بشه و انقدر فقر و فساد تو جامعه بیداد کنه . اصن هم کاری به حکومت دینی یا غیر دینی ندارم ! چیزی که من میخوام  جامعه ی اندیشه ها ی آزاد و خالی از فساد و فقر  و  پیشرفته هست. 

عدالت و رفاه اجتماعی و فرهنگ مترقی حق مردم ماست . 

پ ن 2: گریه هام از سر تنهایی بود امیدوارم افسردگیم بر نگرده. نسبت به خانواده هم طوری شدم که میخوام ازشون فاصله بگیرم. یه جور واکنش دفاعیه آیا ؟! خلاصه حال جالبی نیست

پ ن 3: اعتقادات دینی ام خیلی کم شده دیگه مردن هم برام مهم نیست :|


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد