حس میکنم خیلی از جنبه های needy ونیازمند بودن ازم فاصله گرفتن
دیشب به رویا گفتم اگه تو این مدت پسری بهت پیشنهاد داد و پسر خوبی بود دوست داشتی قبول کنی من اوکیم یعنی اولش به شوخی گفتم قبول نکنی ها اما بعدش دیدم خب اگه دوست داره من این وسط چی میگم ؟ من از خوشحالیش خوشحالم و از ناراحتیش ناراحت تنها چیزی که هست نگران اینم که نکنه با آدمی باشه که بهش آسیب برسه !
بعد گفتش الان یه چی دیدم شوکه شدم ! گفتم چی ؟ بعدش عکس از یه صحفه از برگه های جامونده همکلاسیش نشون داد که توش یه شعر نوشته بود !
پسره میخواسته نخ بده دیگه :))
میدونید اینکه انقدر باز با موضوع برخورد میکنم یعنی اینکه شخصیتم خیلی پایدار شده
انقدر اعتماد به خودم و رویا دارم
میدونم که حتی اگه رویا جایی دیگه خوشحال باشه منم میتونم خوشحال باشم :)
در عین حال دوست دارم که ارتباطم با رویا عمیق باشه :)
خلاصه خیلی راضیم
اینکه بدونی در هر صورت تو زندگی خودت را داری و هم اون زندگی خودش را داره و حتما نباید کنار هم باشید تا خوشحال باشی این خیلی حس خوبیه حس مستقل بودن :)
اینه دوست خوب بهترین تصمیم دوست شدن با رویا بود به خاطر رویا نبود این ویژگی ها تو من ایجاد نمیشد
واقعا ازش ممنونم به عنوان یه دوست خوب
در مورد رابطه خودم با رویا از اولش من میدونستم قراره برم سربازی و این نا معلومی توی مسیر زندگی را میدونستم
الانی که دارم میرم ارتباطمون کم میشه اما دوست دارم بعد این دو ماه آموزشی تهران باشم و حتما ارتباطمون ادامه دار باشه
من تو این ارتباط واقعا رشد کردم و رویا همون تیپ دختری هست که دوست دارم اگه قراره ازدواج کنم باهاش باشم
حرف از ازدواج الان واقعا زوده اما من دارم ایده ها فکر هام را مینویسم
برای ازدواج من خیلی چیزا باید بدست بیارم که چند سال طول میکشه و تازه نمیدونم چقدر
تلاش کنم واقعا میشه
مثلا سربازی تهران باشم و بتونم نیمه وقت هم کار کنم
هم یه پس اندازی میشه و هم درسم را میخونم و هم ارتباطمون ادامه پیدا کنه و شناختمون بیشتر بشه
از بعد سربازی باید ببینم از زندگی چی میخوام
چیزی که تو خودم میبینم اینه که تو درس کلی استعداد و توانایی دارم
اگه قراره با رویایی باشم که میخواد ایران بمونه و حس و حال ارشد خوندن و اومدن مسیر اپلای را نداره و خودم هم دلم پیش این رویا گیر کنه به این گزینه فکر میکنم که برم دندونپزشکی و این چند سال هم کار میکنم کنار دایی
درسته تا میاد درسم تموم بشه سی سالم میشه ! اما تو این مدت هم درامد کار شرکت خوبه و هم اینکه بعدا آینده کاری تضمین شده هستش و من آدمی هستم که دوست دارم درسا و ماهیت شغل را :)
یه دندونپزشک که تو کار تولید تجهیزات پزشکی هم هست. من از دوران دبیرستان دوست داشتم که یه شرکت تولیدی داشته باشم برای همین عاشق مکانیک بودم :)
الانم که اومدم تهران پیش داییم یه خوبیاش این بود که از نزدیک لمس کردم کار تولیدی چیه :) خودم هم که مسئول بخش تولیدم خخخخ
فقط بدیش اینه که ایران میمونیم یه چند سالی !
بعد این دوران سربازی اگه با رویایی بودم که حس و حال ادامه تحصیل داره یا اینکه با رویایی نبودم و خودم تنهایی بودم ! میرم ارشد و ان شالله یه سه چهار سال دیگه دانشجوی در یه کشور غربی یا شرقیم خخخخ
من دوست دارم اون طرف هم میرم شرکت خودمو داشته باشه حالا تو زمینه پزشکی - مهندسی
اینکه بیوتک خوندم و بعدش اومدم کامپیوتر دستم را تو کار خیلی باز میکنه چون هم جنبه های زیستی موضوع را میدونم و هم به جزییات فنی اش وارد میشم
خیلی فیلد BIOMEDICAL ENGINEERING مهندسی زیست پزشکی را دوست دارم بعد حوزه ی گسترده ایی هست و آینده دار و عالیه :)
خلاصه اینکه در هر دو صورت حس میکنم مسیرای خوبی تو زندگیم هست :)
امروز توی تاکسی که میومدیم به رویا گفتم این روز ها دیگه تکرار نمیشن
واقعا هم همین هست قدر لحظه ها را باید بدونیم
قدر گرفتن دست های مهربونش
من شاید قبلا جذب خیلی دخترا شده باشم ولی هیچکدوم الان به نظرم اونی که باید باشن برای من نبودن به جز یه نفر که شخصیتا خیلی شبیه رویا به نظر میرسید سها
اینکه الان میدونم چجور دختری به وجودم آرامش میده این خودش کلی حرفه ! تو ازدواج و زندگی آینده و اینا
رویا اولین دوست دختر من بود اما بهترین هستش
مهم نیست که قبلا با کلی دختر دوست نشدم مهم اینه که حتی این مدت کم با یه آدم درست دوست شدم
خلاصه اینکه خیلی حس رضایت دارم :)
از نظر احساسی کلی رشد کردم
از نظر عاطفی خیلی خوب بود
امیدوارم ادامه دار باشه
ایجاد حس توی دخترا خیلی نیاز به صبر داره
من توی ارتباط بین خودم و رویا این پتانسیل را میبینم که قضیه جدی بشه
یعنی تا اینجا من خیلی کاستی ها داشتم ولی یکم دقت کنم واقعا میشه یه رابطه خوب ساخت
رابطه خوب برای رویا به نظرم این چیزا را باید از طرف من داشته باشه
-پسری باشم که مهربونه به رویا توجه داره و ازش حمایت میکنه یه جورحامی هم عاطفی و هم توکارا حالا جایی آدم میتونه
-از نظر فکری و رفتاری باید جلوتر باشم الان فکر کنم حتی عقب تر هم هستم
- خدایی اینا نباید فقط در حد حرف باشه
-درآمد خوب نیازه فکرم اینه برنامه نویسی را قوی بشم سربازیم معلوم بشه یه فکر خوب بچینم
-درس ودانشگاه کلی کار دارم برای درسا و هیچی نخوندم !
- کلی مطالعه باید بکنم واقعا نیاز دارم بیشتر بدونم
خدایا کمکم کن :) مرسی
امروز صبح بچه های شرکت دیر اومدن و ما تنها بودیم :))))
انقدر نوازشش کردم
انقدر خوب بود :)
بوسیدمش البته پیشونی و گونه
میخواستم لب هاش را ببوسم گفتش نه منم دیگه نرفتم جلو
خیلی دوست داشتم طعم لبهاش را را بدونم
اینا که امروز بود خیلییی خوب بودا
خیلی واقعا ممنونم ازش :))
رویا خیلی مهربونه
الان حسم جوری نیست که بتونم خوب بنویسم ولی یه مطلبی هست باید بنویسم !
یه بار پای صحبت های آقای x بودم صحبت کشیده شد به ارتباط با خانم ها گفتش که آره من خیلی خوبم تو این زمینه و مثلا n تا دوست دختر داشتم و یه زمانی با ده تا همزمان بودم که حتی اسماشون را قاطی میکردم ! مخ خوب میزده ولی گفتش هیچ وقت یه زن را نفهمیدم به نظرش احمق بودن دخترا ! دست بر قضا زد و آقای x موقعیتش را از دست میده و زندگی میوفته رو سراشیبی ... به نظرش الان نمیتونه با کسی ازدواج کنه چون کسی که هم سطحشه یا سطحش پایین تره نمیصرفه ! کسی هم که سطحش بالاتره در دسترس نیست فعلا ! کل تفکر ایشون از بودن با یه نفر سطح اون طرفه !
آقای A پسر خوبیه شاید خجالتی باشه شاید مثه آقای ایکس مخ زنی بلد نباشه ولی داستان اون جالب تره. بحث دوست دختر شد گفتش که من اهل سو استفاده از دختر نیستم اصولا. بعد امشب داشت از دوستش میگفت گفتش که ما پنج ساله با هم هستیم و خیلی دختر خوب و مهربونیه.از خانواده پولداری هم هستن . بهم گفته بیا خواستگاری من بهش گفتم هیچی ندارم اون گفته به هر حال خانواده کمک میکنن. اولین رابطه اش با یه دختر بوده و قبلش با هیچ دختر دیگه ایی دوست نبوده.
این دنیا را میبینید ؟
من تا چند روز حرفای اقای ایکس توی بال و پرم زده بود! که چطور با این فکر با این همه دختر بوده ! ولی تهش چی ؟ من هیچ وقت نبوده که سمت دختری جذب بشم وته دلم برای اون ارزش قائل نشده باشم. ته دلم دل رویا خیلی ارزشمنده ! اره خیلی اذیتش کردم ولی میدونم چه وجود ارزشمندی هستش میدونم چه قلب بزرگی داره
من وقتی حرفای آقای آ را شنیدم فهمیدم که دنیا جور دیگه ایی هست
قلب من آلوده شده الان به خاطر یه کار خیلی بد
باید قلبمو پاک کنم تا دوباره بتونه باهام حرف بزنه
من اعتقادات دینیم را کنار گذاشتم ولی به نظرم توبه خیلی مفهموم قشنگیه
امیدوارم رویا منو ببخشه امیدوارم حداقل قلبش شکسته نباشه حتی اگه قسمت هم نبودیم
حسی بهتر از اون موقعی که از خوبی های یار تعریف میکنید سراغ دارید ؟
اینکه حس میکنی چقدر خوشبختی که کنار چنین انسانی هستی
اینکه انگار همه زندگیت دنبال یه معنا گشتی و الان اون معنی را میفهمی
اینکه دستای گرمی باشن که وقتی میگیریش آرامش پیدا میکنی
اینکه دوست داشته باشی نوازش کنی
اینکه عاشق لبخنداش باشی
اینکه حتی اگه یه روز نبینیش دلت برای لبخنداش تنگ بشه
اینکه بهترین دوستت باشه
اینکه راهش بدی داخل قلبت
اینکه خود واقعیت را ببینه و بدونه چقدر شکسته ایی اما تسلیم نشه و با مهربونی تکه هات را کنار هم بزاره و تو رو کامل کنه
خدایا نزار این حس بمیره
رابطه برای کسایی خوبه که توقعی ندارن یا خیلی کم توقع ان
وقتی توقعات آدم از رابطه زیاد باشه اون رابطه به فنا میره !!
اگه توقع داری که یه نفر دوستت داشته باشه توی یه مدت کمی که میشناسیش خب این توقع نابود میکنه روحتو
چون نمیشه :(
از کسی انتظار نداشته باش تا راحت زندگی کنی :))
میدونید با اینکه رویا خیلی دختر خوبیه ولی حس میکنم اصلا هیچ حسی بهم نداره !
وقتی میگم هیچی یعنی هیچی
اینکه زمانی که دیگه میشه همو ببینیم هم داره تموم میشه شایدم به خاطر اینه احساس خوبی ندارم
خلاصه ته دلم حس میکنم همه چی یه طرفه هست
یه چیزی تو ذهنم بود ازش بخوام اما وقتی اینجوری حس میکنم اصن نمیشه درخواستمو مطرح کنم
نه اینکه بترسم از چیزی ؛ بیشتر نمیخوام
امروز هیچ واکنشی نداشت وقتی دستاشو گرفتم حتی نگاهی هم نکرد :(
+شاید این نوشته ها را بخونی امیدوارم ناراحت نشی اینا فقط توی ذهن من هست
+شاید مهم ترین چیز پول باشه توی دنیا شاید کل این مدت من اشتباه فکر میکردم شاید داشتن ماشین ایکس خیلی مهم تر از هر حسیه که توی قلبت هست
شاید حق با اونایی هست که نگاهشون به دخترا اینه که به چیزی خودشون که میخوان برسن و به نظرشون دخترا یه سری موجودات احمقن شاید من احمق بودم که فکر میکردم این درست نیست
من همین الانم هم بخوام به پول برسم قبل از سی سالگی واقعا میتونم پولدار بشم مسئله اش این بوده که من هدف زندگیم را پول نزاشتم شاید باید یه نگاه دوباره به هدفای زندگیم بکنم
-باز از من ناراحتی
+بله . خیلی
اصلا به حرف گوش نمیدی :(
-من فقط یکم احساس میخواستم :(
-خیلی خوب و مهربونی
+[دستش را میبرد روی موهایت ]
-مرسی :)
+خواهش می شه :)
امروز هی میخواستم رویا را نوازش کنم ولی نشد یعنی موقعیت بدی بود و خوب نشد
رویا کلی استرس داشت منم واقعیتش داشتم
نمیدونم راه حل چیه
سینما خوبه ؟آدم راحته اونجا ؟
روز شنبه صبح که رویا اومد حتی بهم نمی تونست نگاه کنه
من حرف دلم را گفتم
بهش گفتم که کارم اشتباه بوده
بهش گفتم گذشت هاش الکی نبوده بلکه باعث رشد یه آدم شده
و گفتم که دوست داشتن ازسمت تو بیشتر بوده ؛ دوست داشتن واقعی
باورتون میشه چقدر قلب این دختر بزرگه ؟
اولش اومد در مورد ساعت ها پرسید اینجا بود که حس کردم میخواد ببخشه :)
ازش پرسیدم که منو میبخشی واون با لبخند گفتش نه :) واقعا نه ایی از بهتر سراغ دارین ؟
واقعا خوشحال باز با هم هستیم
قرار گذاشتیم در مورد این مسائل با هم حرف بزنیم
دیشب خوب حرف زدیم
واقعا حس خوبیه بودن باهاش
امیدوارم بهم دیگه برسیم
بتونیم یه زندگی خوب درست کنیم
ارتباط با رویا به طور تلخی تموم شد
من خیلی خودخواه بودم اینطوری باهاش رفتار کردم
رویا اولین کسی نبوده که بهش آسیب زدم و قلبشو شکوندم
ولی به خودم قول میدم آخرین نفر باشه
قلب هیشکی را نمیشکنم
این نوشته در مورد یه حسرت مشترکه
https://www.news24.com/MyNews24/i-broke-her-heart-now-i-regret-losing-her-20170127
دخترا خیلی ظریفن حواستون بهشون باشه
فقط فکر میکردم دوستش دارم
اگه دوستش داشتم هیچ وقت اینطوری تموم نمیشد
برای خودم متاسفم
امیدوارم به خودم بیام و یه مرد واقعی بشم
امیدوارم رویا کسی را پیدا کنه که ارزش قلب مهربونشو میدونه
امیدوارم بازم رویا بیاد اینجا
امیدوارم جای این زخم روی قلبش زودتر خوب بشه
امیدوارم یه روزی یه نفر تو زندگیم مثه رویا باشه و من قدرشو بدونم با تمام وجود
و امید تنها چیزیه که هست
امروز اولین باره که حس میکنم با رویا فقط دوستم
من نیاز های عاطفیم الان ارضا شده
مثه قبل تشنه نیستم
بعد رویا هم حس جنسی بهم نداره فقط دوستیم
اینه که یکم خسته شدم از دنبال کردن قضیه
همین جوری دوست ادامه پیدا کنه فعلا
الان دیگه اولویتم بره سراغ درس وساختن آینده
+سوال : ایا رویا خوبه برای اینکه بهش حس داشته باشم ؟ آخه الان بعد این مدت یه جوریه انگار قضیه ...
+رفتارم باید بهتر بشه عهههه خیلی بعضا ضایع هستش
امروز صبح رویا قهر کرده بود منم نازشو کشیدم تا آشتی کنه :)
نمیدونید چقدر جذاب میشه وقتی ناز میکنه و چقدر من عاشق ناز کردنش هستم :))
اصن روایت داریم ناز دختر از نعمات بهشتی هست
اینو از من داشته باشید هیچ وقت یه پسر نایس و خوب نمیتونه دختری را جذب کنه !
همیشه این کاراکتر بد بوی هست که گت لید میشه :)
خب من حقیقتا حال نمیکنم با یه سری چیزا تو بد بوی بودن (مثه شیطون بودن )
اینه که شخصیت خودمو میبرم به سمت یه پسر منظم با مسئولیت پذیری بالا :) خلاصه کاریزمای خودمو با این چیزا تعریف میکنم :)
این طوری مجبور نیستم چیزی را اداش را در بیارم چون اینا همینی هست که من هستم
در مورد رویا دوستای خوبی هستیم دیگه
همین خوبه و بسه فعلا
من بیشترین فشاری که روم بوده فشار احساسی بوده
نیاز دارم حرف بزنم تا خودمو خالی کنم اصن این وبو برای همین مینویسم
بحث روابط عاشقانه الان خیلی اولویت نیست :)
دوست دارم ها ولی رویا نمیخواد
دخترهای زیادی هستن که میشه باهاشون رابطه عاشقانه و اینا داشت
مهم اینه یاد بگیرم چجوری درست رفتار کنم
بچه های دانشگاه یا هم رشته ایی گزینه های خوبین :))
درمورد درس و کار هم خیلی باید تلاش کنم خیلیییی
همه چی با رویا تموم شد
این وسط من بودم که باعث رنجشش شد
و آخر جدایی
لیاقت رویا را نداشتم
من انتقام این جدایی را از مقصر اصلی که خودم هستم میگیرم
من نمیتونم خودمو بکشم چون به کلی انسان آسیب میرسه
ولی از درون خودمومیکشم
انقدر این سرترالین و سیگار را ادامه میدم تا از پا دربیام یه روز
امشب که اصلا نتونستم بخوابم چندتا قرص سرترالین فقط خوردم
یه نصفه پاکت سیگار بود تمومش کردم باز آروم نشده ذهنم
بعد این ماجرا من اون آدم سابق نمیشم
تنها جایی که دارم حرف میزنم اینجاست
من قبلش همش باز بودم اما اینو میریزم درون خودم تا از پا دربیام
اعتماد به نفسم داغون شده
خیلی راحت این همه آسیب دیدم
میدونم مقصر من بودم همش
من از صمیم دلم دوستش دارم ولی رفتارم اونی نبود که باید باشه
باید حس درونم را سرکوب میکردم اگرچه بیرحمانه بود ولی حداقل یه جور محافظت بود
دیگه نمیخوام هیچوقت حسی داشته باشم حتی اگه به یه عمر ضدافسرگی خوردن باشه
امشب با خوندن دوباره این پیامها نفسم تند شد عین وقتی نمیتونی خوب نفس بکشی
الان حدود دو ونیم هفته هست که از قرار اول من و رویا تو دانشگاه میگذره
تواین مدت ارتباط ما فراز و فرود زیاد داشت
یه جاهایی به خاطر اینکه نتونستم خوب درکش کنم گند زدم ! مخصوصا تو چت ! بدی چت اینه که نمیتونی مفهوم هارا کامل برسونی
نصف انتقال مفهوم تو زبان بدن و تن صدا هستش و واقعا برای مسائلی که جدی ان مناسب نیست
الان اینو فهمیدم و اصلا مسائل جدی را تو چت مطرح نمیکنم
یه دفعه که انقدر بحثمون بد توچت پیش رفت که رویا میخواست کاملا تمومش کنه ولی تو مترو باهاش رودرو حرف زدم و گفتم بهش چقدر برام مهمه تا دوباره با هم آشتی کردیم
الان حس میکنم هنوز یه چیزی توی رابطه کمه دقیقا نمیدونم چی ولی اون شکاف هایی که قبلا ایجاد شده جاشون هنوز هست ! باید یه راهی پیدا کنم تا این جاهای خالی را پر کنم
یه راهی که باهوش تر باشم
و آدم شوخ طبع تری هم باشم واقعا شوخ طبعی یکی از واجب ترین ویژگیها بعد از اعتماد به نفسه تو ارتباط