درد و دل با خودم

امروز با دوستام رفتیم بیرون اما حقیقتا خیلی دپ بودم

و هر چی  بیشتر میگذشت  بیشتر حس ناراحتی میکردم 

هی  هم از این آهنگ سنتی ها میزاشتن دیگه من له شد مودم 

من که انتظارام  را از اون شخص دور پوکوندم.  دیگه چکار کنم که از دستم بر بیاد ؟ دیگه توانم در همین حده خدایی 

الان در حد گریه کردن ناراحت ام :(((

میدونید من خیلی قوی شدم و خودم حس میکنم که چقدر صبرم زیاد شده 

 این بار را دارم تحمل میکنم 

اما خب این اشک ها خیلی طبیعی ان وقتی کسی  تو این شرایطه 

+ آجی کوچیکم الان داشت ازم سوال میپرسید انقدر حس خوبیه خواهر داشتن . بعد این خواهرم خیلی مهربونه ازم پرسید انگار ناراحتی :) من هیچی نگفتم 

+ آخرین سنگر سکوته من به آخرین سنگر پناه میبرم :)))

+ شخص دور حقیقتا سلیقه خوبی در آهنگ داره الان فولدری که روی فلش برام ریخته بود داره پلی میشه آهنگ های قشنگین

+ حیف که اونجا من دسترسی به وب ندارم نوشتن اینجا خیلی آرومم میکنه 




نظرات 1 + ارسال نظر
One person پنج‌شنبه 17 آبان 1397 ساعت 20:40 http://positive-energyy.blogsky.com

سلام
شروع کردم به خوندن و همینجور کلی پستهاتونو خوندم
برام جالب بود نوشته هاتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد