رشد شخصیت

حس میکنم  خیلی از جنبه های needy  ونیازمند بودن ازم فاصله گرفتن 

دیشب به رویا گفتم اگه تو این مدت پسری بهت پیشنهاد داد و  پسر خوبی بود دوست داشتی قبول کنی من اوکیم  یعنی اولش به شوخی گفتم قبول نکنی ها  اما بعدش دیدم خب  اگه دوست داره من این وسط چی میگم ؟ من از خوشحالیش خوشحالم و از ناراحتیش ناراحت تنها چیزی که هست نگران اینم که نکنه با آدمی باشه که بهش آسیب برسه !

بعد گفتش الان یه چی دیدم شوکه شدم ! گفتم چی ؟ بعدش عکس از یه صحفه از برگه های جامونده همکلاسیش نشون داد که توش یه شعر نوشته بود !

پسره میخواسته نخ بده دیگه :))

میدونید اینکه انقدر باز با موضوع برخورد میکنم یعنی اینکه شخصیتم خیلی پایدار شده

انقدر اعتماد به خودم و رویا دارم 

میدونم که حتی اگه رویا جایی دیگه خوشحال باشه منم میتونم خوشحال باشم :)

در عین حال دوست دارم که ارتباطم با رویا عمیق باشه :)

خلاصه خیلی راضیم 

اینکه بدونی در هر صورت تو زندگی خودت را داری و هم اون زندگی خودش را  داره  و حتما نباید  کنار هم باشید تا خوشحال باشی این خیلی حس خوبیه حس  مستقل بودن :)

اینه دوست خوب  بهترین تصمیم دوست شدن با رویا بود به خاطر رویا نبود  این ویژگی ها تو من ایجاد نمیشد 

واقعا ازش ممنونم  به عنوان یه دوست خوب 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد